فانتزی

ساخت وبلاگ
من هر روز او را میبینم ، هر شب ؛ در خیابان پشت سرم راه می رود ، در خانه روی مبل می نشیند ، در دانشگاه به در کلاس تکیه می دهد ، زمزمه میکند که مرا میخواهد ، فریاد میزند که چرا با دیگری میخندم ، شب ها گ فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

این بازی ناز و عشوه معشوق حکمتش در چیست ؟

که شب‌فِکر های خاکستری عاشق را بین بودن یا نبودنش ، برزخی میکند؟

که ننگ طفره از سوالی که پرسیده نمیشود ، کدام غرور را حفظ میکند ؟


میدانی ، ماها ، همان قدر که جسارت بله گفتن را نداریم ، نه شنیدن را ، میمیریم !


این مسخره است ، که من باشم ،

که تو باشی ، بینمانم هیچ .

پس ؛

قانون را تجاوز کن ،

عرف را قی کن ،

شرع را حد بزن و بگو ؛

بگو بلهِ تو ، در کجای چشمانت نهفته است ؟

فانتزی...
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

تو و من ، بر منی ، منی در اُوومِ اَمن؟ کَز همین؟  از همان  ابتدای ابتدا ، اِنسانِ اَوّلیم!  ملولیم ، خجولِ عجولیم ،  خاک بر سریم . و بعد ؟  خسته ایم ، خسته ایم از ستم ، عاشقانِ هنر ، بی یار و معشوق ، فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 43 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

بعضی هم هستند که میدانند اشتباه است ولی انجامش میدهند ،دلیل و توجیه و #منطق نمی اورند که درست است ، با علم به غلط بودن انجام میدهند ، دوست میشوند ، همکار میشوند ، دشمن میشوند ، دروغ یا راست می گویند ، فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

.آرام قدم میزدم ، وسط چهار راهی رسیدم ، بی توجه به انبوه اتمسفرِ آلوده اطراف ، مکررا ، سمفونی ای از بوق های مختلف را میشندیدم که ، مخاطب خاصشان من بودم ،#هرج_مرج اطرافم ، درست مثل اکسیژن به شش ها و رگ فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 51 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

.گوسفند عجیبی بود ؛کمتر میشد او را داخل طویله دید ، همیشه بیرون از طویله مشغول بازی با مگس ها بود،برای خود گوشه ای دنج محیا کرده بود ، انگار که طویله شخصی اش باشد .هر چند که برای ادامه حیات باید صحرا فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 53 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

.تو #عروس شده ای و من هنوز عکس هایت را چک میکنم و غرق لبخندت میشوم ،به جهنم که می گویند او دیگر یک زن شوهر دار است ،به جهنم که #ناموس دیگری شده ای ، به #جهنم که عیب است و بی #حیایی ، تو خود را باش ، خ فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 52 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

.
من هر روز او را میبینم ، هر شب ؛
در خیابان پشت سرم راه می رود ، در خانه روی مبل می نشیند ، در دانشگاه به در کلاس تکیه می دهد ،
زمزمه میکند که مرا میخواهد ، فریاد میزند که چرا با دیگری میخندم ،
شب ها گریه میکنم ، روزها با رنگی پریده و حالی پریشان در جست و جوی جایی میگردم که پیدا نمیشود...
.
دیروز که پیش روان پزشک بودم به من گفت یک نوع افسردگی است ، یک مریضی روحی است ، اما اگر روحیست چرا جای دستش روی شانه ام سنگینی می کند !؟
.
.
#متن : #تهوع۲ #تقلا_ققنوس

فانتزی...
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 56 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:29

لعنت به من که اینجا و تو که آنجایی ، لعنت به فاصله ،  تا بین ما آمد سال های نوری شد ، لعنت به دود ، کدری دل های این شهر ، که نشد در افق سمت تو ، محو تماشای خاطره شد . لعنت به مرز ،  جاده ، به عو فانتزی...ادامه مطلب
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:23

ستاره بازی را بلد بودم ، اما از شب میترسیدم ،

الاکلنگ را بلد بودم  ، اما از ارتفاع هم ، خب میترسیدم .

من حبس نفس را ، یک عمر بلد بودم اما ، از دریا میترسیدم .

لمس دستانت ، بوسه بر لب هایت و حتی عشق را ، بلد بودم ، 

باور بکن ، من تو را کاملا از بر بودم ، اما ، از تنهایی میترسیدم ،

رفتنت را من از هر نظر لایق بودم ولی ؛

بی معرفت نباش و نگو ؛ من تو را عاشق نبودم ،

من فقط یک آدم ترسو بودم .


فانتزی...
ما را در سایت فانتزی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1id81di6 بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:23